من ۱۰ سالم بود عمه ام از مکه اومده بود ساکشو گذاشت جلوش از نوه هاش شروع کرد به سوغاتی دادن
همینطور که پیش میرفت کیفیت سوغاتیا میومد پایین
اخرش رسید به من
منم همینجور نشته بودم منتظر سوغاتی که دیدم عمه م یه نگاه به من کرد یه نگاه به چمدون
بعد کیف دستیشو برداشت یه دونه از این شامپو تکنفره که تو هتل میدن داد به من!!
من:|



نظرات شما عزیزان:

reza_love
ساعت17:02---9 مرداد 1393
اوخی طفلک

ali
ساعت14:40---9 مرداد 1393
سلام خوبی وبلاگ خوبی داری!♥ به روم ماهم سر بزن
http://mahezendegichat.ir/


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:, | 14:36 | نویسنده : alireza |
  • تک درخت تعاون
  • سرودار