ﻣﯿﮕﻦ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﭘﯿﺞ ﺩﺍﻋﺶ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ
.
.
.
.
.
ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺪﻭﻡ ﺑﯽ ﺟﻨﺎﻩ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﺍﻟﻦ ...ﻧﺠﻨﺪﺷﻮﻥ... ﺑﻪ ﺍﯾﻼﻥ ﻣﺎ
ﮐﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺟﺘﻪ ﺑﺎﺟﯿﻦ... ﺧﻮﻭﻭﻭﻭﻭﺏ...ﺁﻓﻠﯿﻦ ﭘﺴﻼﯼ ﺧﻮﺟﻞ
موجل
.
.
.
ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩﯼ ﺭﯾﯿﺲ ﮔﺮﻭﻩ ﺩﺍﻋﺶ ﭘﺲ ﺍﺯ
!ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻣﻨﺖ 27 ﺿﺮﺑﻪ ﭼﺎﻗﻮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ

:|



تاریخ: یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza
مورد داشتیم دختره به خواستگار فلجش جواب مثبت داده
.
.
.
.
.
.
.
تا ببرنش برنامه ی ماه عسل احسان علیخانی رو از نزدیک ببینه



تاریخ: یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

آنشرلی با موهای قرمز رو یادتونه ؟

 

 

این اصغرشونه با موهای مشکی...

 

 

اصغر در تکرار غریبانه ی روزهایت

 

چه گذشت در کنار دریاچه ی نقره ای!؟؟


{-7-}{-7-}{-7-}

 




تاریخ: یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza
من این مدت این قدر پست های عاشقونه خوندم

همش احساس میکنم یکی منو ول کرده رفته
 
شما همچین حسی ندارید>؟



تاریخ: یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

این دختر خانم‌های محترم همچین میگن پسر‌های امروزی مردِ زندگی‌ نیستن ،
عرضه زن گرفتن ندران ،
که یکی‌ ندونه انگار خودشون مثل زن‌های قدیم زنِ زندگی‌ هستن و خونه داری بلدن ،
یکی‌ نیست بگه آخه شما هارو باس با بیل از لوازم آرایشی‌ و عروسک خرسیتون جدا کرد :|

خخخخخخخخ

عمه جاان یعنی حلالم میکنی ؟؟




تاریخ: جمعه 10 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

این دختر دبیرستانی هایی که دارن از مدرسه با سرویس برمیگردن هیچ فرقی با مغولها ندارن اینو شک نکن :|
تیکه میندازن بهت کلن منهدم میشی!!




تاریخ: جمعه 10 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

سر شب نشسته بودیم با خانواده داشتیم چایی میخوردیم.
دیدم داداش کوچیکم خوابه.

گفتم عرفان پاشو مدرست دیر شده!
خواب آلود یه نیگا به ساعت کرد دید هفت و نیمه

با سرعت نور پاشد ،لباساشو پوشید ،کیفشو برداشت رفت تو حیاط دید شبه!
o_O

من :|

بقیه =))))))))

اومد تو دید همه شیکماشونو گرفتن از خنده منفجر شدن!

:/

چندتا فحش زیر لب داد.کیفشو کوبید زمین رفت خوابید .شامم نخورد..!
الان وجدانم ملتهب شده واسش….




تاریخ: جمعه 10 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

داشتیم با یه دختره چت میکردیم نمیدونم چی شد صحبت به جایی رسید که گفت من شماره کفشم ۴۶ منو میگی :-O0O0O0 به سرعت باد گفتم کاری نداری بای
تازه میخواست قرار بیرونم بزاره اگه میرفتم احتمال داشت منو بخوره نه ؟؟؟ :)))




تاریخ: جمعه 10 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

دارم کم کم به این نتیجه میرسم اون دوستانی که مجبورمون میکردن تو اوج سن بلوغ شناسناممون رو عکسدار کنیم به هیچ وجه عمه نداشتن!
:|

***

اونوقتا که شما نمیدونستین ایفون چیه ما خونمون سیفون داشتیم :|

والااااا




تاریخ: جمعه 10 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

امروز دیدم پشت یه نیسان آبی نوشته:
منو ماشینم,شما همه…
باتوجه به شناختی که از نیسانای آبی دارم این حرفش کاملن منطقی بود :))

***

ما به یکی گفتیم خدا به زمین گرم بِزَنتت ، نام برده الان روی شن های سواحل آنتالیا داره آفتاب میگیره
:|

***
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻋﮑﺴﺎﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ خانمتونو ﮐﻪ ﺩﻭسش
ﺩﺍﺭﯾﻨﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﯿﻦ!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﺬﺍﺭﯾﻦ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺯﺵ ﺗﻮ ﺫﻫﻨﺘﻮﻥ ﺑﻤﻮﻧﻪ




تاریخ: جمعه 10 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

چند وقت پیش حس کمبود محبت داشتم
رفتم یه کم بتادین تو دستم ریختم و اومدم جلو مامانم سرفه کردم گفتم وای خون دارم خون بالا میارم
مامانم زد تو سرم گفت از بسکه میری تو اون اینترنت بی صاحاب برو توالت فرشامو کثیف کردی ..
بابام کلا محلم نذاشت
داداش کوچیکم هم داشت از خوشحالی بالا پایین میپرید و میگفت اخ جون داداش بمیره اتاقش مال من میشه
:|
***
بعضیا عابر بانک رو با لپ تاپ اشتباه میگیرن . قشنگ نیم ساعتی باهاش کار میکنن

مسیح ¯\_(ツ)_/¯




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

پسر بچه ۸ ساله در حالی که مگس کش تو دستش بود و خیره شده بود به مگسهایی که رو شیشه پنجره در حال جفتگیری بودند از مادرش پرسید ؟

مامان مگس نر داریم ؟

مادرش که تو آشپزخونه مشغول آشپزی بود جواب داد :
آره پسرم مگس نر هم داریم
پسر بچه بعد از چند لحظه دوباره پرسید :
… مامان مگس ماده هم داریم ؟
مادر در حالی که پیش خودش سوال بعدی پسرش رو تصور میکرد جواب داد:
نه پسرم فقط مگس نر داریم
پسر بچه با عصابیت مگس کش رو کوبید رو مگسهای روی شیشه و گفت .
.
کصااااافطای همجنس بازا !

(●̮̮̃•̃)




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

داریم آبگوشت میخوریم, گوش کوبُ گرفتم دستم ، تیریپ خاطره های کودکی….
به بچه خواهرم میگم :دایی جون این گوش کوب سنش از منم بیشتره ….
مادرم از اون ور میگه : فایده و کاراییشم همین طور.

من :|
خواهرزادم =))))) هر هار هور هر هر هر

*




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

هفتۀ پیش کارت دعوت عروسی برامون اومد بود روش نوشته آقا و خانم به همراه دختر خانم

خوب کصااااافطااا یهو مینوشتید همتون بیایید اون پسر لندهورتونو نیارید :|

اینجام گیر کرده بود باید میگفتم :|




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

من ۱۰ سالم بود عمه ام از مکه اومده بود ساکشو گذاشت جلوش از نوه هاش شروع کرد به سوغاتی دادن
همینطور که پیش میرفت کیفیت سوغاتیا میومد پایین
اخرش رسید به من
منم همینجور نشته بودم منتظر سوغاتی که دیدم عمه م یه نگاه به من کرد یه نگاه به چمدون
بعد کیف دستیشو برداشت یه دونه از این شامپو تکنفره که تو هتل میدن داد به من!!
من:|




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ های ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ مثلن شطرنج ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﺍﺩ!

گفت:ﻣﺜلن ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺗﺎﯾﯿﺪ،ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻫﻪ ﻣﻨﻢ ﻭ ﻭﺯﯾﺮ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﻮﻧﻪ!

ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻫﺎ ﺍﺳﻤﺸﻮﻥ ﺭﺧﻪ،ﯾﮑﯿﺶ ﺑﺎﺑﺎﺗﻮﻧﻪ ﯾﮑﯿﺸﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﺘﻮﻥ!

ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﻓﯿﻼ ﻋﻤﻮﻫﺎﺗﻮﻧﻦ،ﺣﺮﻑ ﺣﺎﻟﯿﺸﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ!

ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﺳﺮﺷﻮﻧﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﯾﻨﻮﺭ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﻣﯿﺮﻥ!

ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﺍﺳﺒﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﯾﯽ ﻫﺎﺗﻮﻧﻦ ! ﻓﻘﻂ ﻣﯿﭙﺮﻥ ﻭ ﻣثل ﺧﺮ ﺟﻔﺘﮏ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻥ !!!

من :|
بچه های خواهرم :)))




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

یه مرغ مینا داریم با همه حرف میزنه رو سر همه میره غیر از من :|

یرو سر سفره نشسته بودیم تا از قفس اومدم بیرون یراست اومد رو سر من نشست اصن ذوق مرگ شده بودم یه وضی

بعد چند ثانیه احساس کردم کف سرم یکم نم ناک شده :|

نگو …

کلمو کشیدم گفتم کصااافط غذاتو اونجا میخوری میای رو سر من می..اشی ؟؟
من:((
مرغ مینا:|
خانواده=))

تازه مادرم از اونور میگه اشکال نداره برا رشد موهاتو خوبه :((

ینی آخر یا من خودمو میکشم یا میرم خواننده میشم




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

دوست بابام, بچه ی ۲ سالشُ صدا میکنه “آقا سیّد مَـــهدی” …

۲۶ سالمه خونه اینجوری صدام میزنن :

بابام : مرتیکه!! تن لَش،

مامانم : بی خاصیت،

داداشم : دِراز

دُخدر همسایه : نیموو ، نیمرو

دوستِ صمیمی : آچغال :|

:(
زندگیه دارم من ؟ :|




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

ﻳﮑﻲ ﺍﺯ ﻓﺎﻣﻴﻼ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ. ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮ ۴ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺎ ﻣﺰﻩ ﺩﺍﺷﺘﻦ.

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻤﺶ ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﻝ ﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ﻣﻨﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﻤﺶ ؛ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺷﮑﻞ ﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ…

ﻳﻬﻮ ﮔﻔﺖ ﻭﺍﺍﺍﺍﺍ ﭼﺮﺍ ﺧﻞ ﻭ ﭼﻞ ﺑﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﺭﻱ؟؟؟؟

ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺸﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﺜﻞ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﻮﺩﯼ ….

ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﻤﺶ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﻴﮑﺮﺩﻡ !!!




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

ﺳﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻳﻬﻮ ﻳﻪ ﻭﺍﻧﺖ ﺳﺒﺰﻱ ﻓﺮﻭﺵ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰﻭ ﺭﺩ ﻛﺮﺩ

ﭘﻠﻴﺲ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﮔﻔﺖ ﻭﺍﻧﺖ! ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻱ.!؟

ﻭﺍﻧﺖ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﮔﻔﺖ:ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻴﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ

ﻳﻌﻨﻲ ﻳﻪ ﻫﻤﭽﻴﻴﻦ ﻣﻠﺘﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻣﺎ :))

منم وسط خیابون از خنده ش…ا….ش بند شده بودم :|




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻡ ، ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺟﻠﻮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ

ﺷﺪ ، ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺶ ، ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﺎ ﺑﺎﺵ ﺧﺎﻧﻮمی ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ

ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺶ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ :

” ﺍﯾﻦ ﻗﺒﺾ ﻭ ﺑﮕﯿﺮ، ﺑﺎﺑﺎ , ﻭﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﺮﻭ ﻋﮑﺴﻬﺎﯼﻣﻨﻢ ﺍﺯ ﺁﺗﻠﯿﻪ ﺑﮕﯿﺮ ”

ینی منو میگی ﺭ…ﯾ…ﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ،

ﻫﯽ ﺳﺮﺥ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ، ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺟﻤﻌﺶ ﮐﻨﻢ،ﮔﻔﺘﻢ :

” ﺩﺧﺘﺮﺗﻮﻥ ﻫﺴﺘﻦ ؟ ﻣﺎﺷﺎﻻ ﭼﻘﺪ ﺣﺎﻟﺖ ﭼﺸﻤﺎ ﻭ ﻓﺮﻡ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ”

اونم با صدای خیلی آرومو ریلکس گفت : ﺍﻻﻥ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﮐﺮﺩﻧﻮ ﺑﻬﺖ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻡ

من :-SSSSSS
باباهه:|
دختره:|




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

مَـــــــــــــ ــــــــــــــ ـ ــــــله…؟!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تلفن جواب دادن منشى های ایرانی ..!
:))))))

خوده خودشه :)))) جان من عیر از اینه ؟؟؟؟

مـــــَــــــــــــــــــــله ؟؟؟ بفرمائید

:)))

خخخخخ

(●̮̮̃•̃)
/█\




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

یارو نشسته بغل دستم

کف دستش میخاره میگه پول داره میاد …

گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن …

کفه پاش میخاره میگه پول داره میره …

خو لااااامصب میکروب همه جاتو گرفته کصصصصصصاافت بلند شو برو حمووووم خودت و بشور

اصلا ۱%به ذهنش نمیرسه که حموم بره شاید درست شه:|




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

***

الان داداشم زد شیشه ادکلونو شیکوند با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه )
تو کف مدیریت بحرانشم

(●̮̮̃•̃)




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

از بس این وانتیا تو کوچه رفتن رو مغــز مـــا

به جانِ خودم الان بچه پسر عمم حدود دوسالشه به حرف اومده جای اینکه بگه : بابا و مامان !

میگه : سبزی قرمه .. خیار سالادی .. هندونه …دمپایی کهنه..نون خشک بدو بیــا !
یــَـنــــی مــُـخ مارو تیلیت کرده نفـله :|

 




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza
دختره پست گذاشته

” درد زایمان خیلی زیاده ” :)) :)) :))

پسره کامنت گذاشته

“درکت میکنم ” :|
خدائیش پیشرفت قابل توجهی داشتن پسرا ،

دیگه کار از زیر ابروو برداشتن گذشته !!!




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

به مامانم میگم :

امروز حالم خوب نیست, خیلی بی حالم…

.

.

.

.

.

.

مامانم میگه: تو همیشه حال نداری,

نه می میری نه خوب میشی!
.
اینکه من سر راهیم که شکی نیس ولی یه سوال این طرز برخورده ؟؟؟ نه جان من بگو ؟؟؟



تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

موز خریدم، شد دونه ای ۷۰۰تومن!

اگه وزن پوستش رو ضربدر۷۰۰ تومن کنیم و تقسیم بر وزن کل موز کنیم، قیمت پوستش

میشه ۲۷۵ تومن!.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۱۰ تا ۲۷۵ تومن به عبارتی میکنه ۲۷۵۰ هزار تومن

.

.

.
هیچی دیگه ، بفرمائید پوست موز ؟؟

میگن خیلی خاصیت داره  واسه پوستم خیلی مفیده  :))))




تاریخ: پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

ﺗﻮ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ :
ﭘﺴﺮ :ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺍﻱ ﮐﺎﺵ ﺍﻻﻥ ﭘﻴﺸﻢ ﺑﻮﺩﻱ ﺑﻐﻠﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﺧﺘﺮ : ﻭﺍﻱ ﺍﺭﻩ ﻋﺰﻳﺰﻡ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺳﺮ ﻗﺮﺍﺭ :
ﭘﺴﺮ :ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺣﺎﻻ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻳﻢ ﺑﻴﺎ ﺑﻐﻠﻢ
ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﻪ ابلفضل ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﺰﻧﻲ ﺟﻴﻎ ﻣﻴﺰﻧﻢ |:




تاریخ: سه شنبه 7 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza

آقا یه فوووش جدیدی اومده فقت یه عمه ها میگن امرو مامانم جلو من به عمم گف اشک شوق تو چشاش جم شد
.

.

.

.

تف تو روحه برادر زادت
:-SSSS

آاقا بترسید از این روزا

.
اوضاع داره خراب میشه




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط alireza