.
.
.
.
.
ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺪﻭﻡ ﺑﯽ ﺟﻨﺎﻩ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﺍﻟﻦ ...ﻧﺠﻨﺪﺷﻮﻥ... ﺑﻪ ﺍﯾﻼﻥ ﻣﺎ
ﮐﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺟﺘﻪ ﺑﺎﺟﯿﻦ... ﺧﻮﻭﻭﻭﻭﻭﺏ...ﺁﻓﻠﯿﻦ ﭘﺴﻼﯼ ﺧﻮﺟﻞ
موجل
.
.
.
ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩﯼ ﺭﯾﯿﺲ ﮔﺮﻭﻩ ﺩﺍﻋﺶ ﭘﺲ ﺍﺯ
!ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻣﻨﺖ 27 ﺿﺮﺑﻪ ﭼﺎﻗﻮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ
:|
.
.
.
.
.
.
.
تا ببرنش برنامه ی ماه عسل احسان علیخانی رو از نزدیک ببینه
آنشرلی با موهای قرمز رو یادتونه ؟
این اصغرشونه با موهای مشکی...
اصغر در تکرار غریبانه ی روزهایت
چه گذشت در کنار دریاچه ی نقره ای!؟؟
همش احساس میکنم یکی منو ول کرده رفته
شما همچین حسی ندارید>؟
این دختر خانمهای محترم همچین میگن پسرهای امروزی مردِ زندگی نیستن ،
عرضه زن گرفتن ندران ،
که یکی ندونه انگار خودشون مثل زنهای قدیم زنِ زندگی هستن و خونه داری بلدن ،
یکی نیست بگه آخه شما هارو باس با بیل از لوازم آرایشی و عروسک خرسیتون جدا کرد
خخخخخخخخ
عمه جاان یعنی حلالم میکنی ؟؟
این دختر دبیرستانی هایی که دارن از مدرسه با سرویس برمیگردن هیچ فرقی با مغولها ندارن اینو شک نکن
تیکه میندازن بهت کلن منهدم میشی!!
سر شب نشسته بودیم با خانواده داشتیم چایی میخوردیم.
دیدم داداش کوچیکم خوابه.
گفتم عرفان پاشو مدرست دیر شده!
خواب آلود یه نیگا به ساعت کرد دید هفت و نیمه
با سرعت نور پاشد ،لباساشو پوشید ،کیفشو برداشت رفت تو حیاط دید شبه!
o_O
من
بقیه =))))))))
اومد تو دید همه شیکماشونو گرفتن از خنده منفجر شدن!
:/
چندتا فحش زیر لب داد.کیفشو کوبید زمین رفت خوابید .شامم نخورد..!
الان وجدانم ملتهب شده واسش….
داشتیم با یه دختره چت میکردیم نمیدونم چی شد صحبت به جایی رسید که گفت من شماره کفشم ۴۶ منو میگی :-O0O0O0 به سرعت باد گفتم کاری نداری بای
تازه میخواست قرار بیرونم بزاره اگه میرفتم احتمال داشت منو بخوره نه ؟؟؟ :)))
دارم کم کم به این نتیجه میرسم اون دوستانی که مجبورمون میکردن تو اوج سن بلوغ شناسناممون رو عکسدار کنیم به هیچ وجه عمه نداشتن!
***
اونوقتا که شما نمیدونستین ایفون چیه ما خونمون سیفون داشتیم
والااااا
امروز دیدم پشت یه نیسان آبی نوشته:
منو ماشینم,شما همه…
باتوجه به شناختی که از نیسانای آبی دارم این حرفش کاملن منطقی بود :))
***
ما به یکی گفتیم خدا به زمین گرم بِزَنتت ، نام برده الان روی شن های سواحل آنتالیا داره آفتاب میگیره
***
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻋﮑﺴﺎﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ خانمتونو ﮐﻪ ﺩﻭسش
ﺩﺍﺭﯾﻨﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﯿﻦ!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﺬﺍﺭﯾﻦ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺯﺵ ﺗﻮ ﺫﻫﻨﺘﻮﻥ ﺑﻤﻮﻧﻪ
چند وقت پیش حس کمبود محبت داشتم
رفتم یه کم بتادین تو دستم ریختم و اومدم جلو مامانم سرفه کردم گفتم وای خون دارم خون بالا میارم
مامانم زد تو سرم گفت از بسکه میری تو اون اینترنت بی صاحاب برو توالت فرشامو کثیف کردی ..
بابام کلا محلم نذاشت
داداش کوچیکم هم داشت از خوشحالی بالا پایین میپرید و میگفت اخ جون داداش بمیره اتاقش مال من میشه
***
بعضیا عابر بانک رو با لپ تاپ اشتباه میگیرن . قشنگ نیم ساعتی باهاش کار میکنن
مسیح ¯\_(ツ)_/¯
پسر بچه ۸ ساله در حالی که مگس کش تو دستش بود و خیره شده بود به مگسهایی که رو شیشه پنجره در حال جفتگیری بودند از مادرش پرسید ؟
مامان مگس نر داریم ؟
مادرش که تو آشپزخونه مشغول آشپزی بود جواب داد :
آره پسرم مگس نر هم داریم
پسر بچه بعد از چند لحظه دوباره پرسید :
… مامان مگس ماده هم داریم ؟
مادر در حالی که پیش خودش سوال بعدی پسرش رو تصور میکرد جواب داد:
نه پسرم فقط مگس نر داریم
پسر بچه با عصابیت مگس کش رو کوبید رو مگسهای روی شیشه و گفت .
.
کصااااافطای همجنس بازا !
(●̮̮̃•̃)
داریم آبگوشت میخوریم, گوش کوبُ گرفتم دستم ، تیریپ خاطره های کودکی….
به بچه خواهرم میگم :دایی جون این گوش کوب سنش از منم بیشتره ….
مادرم از اون ور میگه : فایده و کاراییشم همین طور.
من
خواهرزادم =))))) هر هار هور هر هر هر
*
هفتۀ پیش کارت دعوت عروسی برامون اومد بود روش نوشته آقا و خانم به همراه دختر خانم
خوب کصااااافطااا یهو مینوشتید همتون بیایید اون پسر لندهورتونو نیارید
اینجام گیر کرده بود باید میگفتم
من ۱۰ سالم بود عمه ام از مکه اومده بود ساکشو گذاشت جلوش از نوه هاش شروع کرد به سوغاتی دادن
همینطور که پیش میرفت کیفیت سوغاتیا میومد پایین
اخرش رسید به من
منم همینجور نشته بودم منتظر سوغاتی که دیدم عمه م یه نگاه به من کرد یه نگاه به چمدون
بعد کیف دستیشو برداشت یه دونه از این شامپو تکنفره که تو هتل میدن داد به من!!
من:|
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ های ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ مثلن شطرنج ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﺍﺩ!
گفت:ﻣﺜلن ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺗﺎﯾﯿﺪ،ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻫﻪ ﻣﻨﻢ ﻭ ﻭﺯﯾﺮ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﻮﻧﻪ!
ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻫﺎ ﺍﺳﻤﺸﻮﻥ ﺭﺧﻪ،ﯾﮑﯿﺶ ﺑﺎﺑﺎﺗﻮﻧﻪ ﯾﮑﯿﺸﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﺘﻮﻥ!
ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﻓﯿﻼ ﻋﻤﻮﻫﺎﺗﻮﻧﻦ،ﺣﺮﻑ ﺣﺎﻟﯿﺸﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ!
ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﺳﺮﺷﻮﻧﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﯾﻨﻮﺭ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﻣﯿﺮﻥ!
ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﺍﺳﺒﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﯾﯽ ﻫﺎﺗﻮﻧﻦ ! ﻓﻘﻂ ﻣﯿﭙﺮﻥ ﻭ ﻣثل ﺧﺮ ﺟﻔﺘﮏ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻥ !!!
من
بچه های خواهرم :)))
یه مرغ مینا داریم با همه حرف میزنه رو سر همه میره غیر از من
یرو سر سفره نشسته بودیم تا از قفس اومدم بیرون یراست اومد رو سر من نشست اصن ذوق مرگ شده بودم یه وضی
بعد چند ثانیه احساس کردم کف سرم یکم نم ناک شده
نگو …
کلمو کشیدم گفتم کصااافط غذاتو اونجا میخوری میای رو سر من می..اشی ؟؟
من:((
مرغ مینا:|
خانواده=))
تازه مادرم از اونور میگه اشکال نداره برا رشد موهاتو خوبه :((
ینی آخر یا من خودمو میکشم یا میرم خواننده میشم
دوست بابام, بچه ی ۲ سالشُ صدا میکنه “آقا سیّد مَـــهدی” …
۲۶ سالمه خونه اینجوری صدام میزنن :
بابام : مرتیکه!! تن لَش،
مامانم : بی خاصیت،
داداشم : دِراز
دُخدر همسایه : نیموو ، نیمرو
دوستِ صمیمی : آچغال
زندگیه دارم من ؟
ﻳﮑﻲ ﺍﺯ ﻓﺎﻣﻴﻼ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ. ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮ ۴ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺎ ﻣﺰﻩ ﺩﺍﺷﺘﻦ.
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻤﺶ ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﻝ ﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ﻣﻨﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﻤﺶ ؛ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺷﮑﻞ ﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ…
ﻳﻬﻮ ﮔﻔﺖ ﻭﺍﺍﺍﺍﺍ ﭼﺮﺍ ﺧﻞ ﻭ ﭼﻞ ﺑﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﺭﻱ؟؟؟؟
ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺸﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﺜﻞ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﻮﺩﯼ ….
ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﻤﺶ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﻴﮑﺮﺩﻡ !!!
ﺳﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻳﻬﻮ ﻳﻪ ﻭﺍﻧﺖ ﺳﺒﺰﻱ ﻓﺮﻭﺵ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰﻭ ﺭﺩ ﻛﺮﺩ
ﭘﻠﻴﺲ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﮔﻔﺖ ﻭﺍﻧﺖ! ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻱ.!؟
ﻭﺍﻧﺖ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﮔﻔﺖ:ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻴﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ
ﻳﻌﻨﻲ ﻳﻪ ﻫﻤﭽﻴﻴﻦ ﻣﻠﺘﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻣﺎ :))
منم وسط خیابون از خنده ش…ا….ش بند شده بودم
ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻡ ، ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺟﻠﻮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ
ﺷﺪ ، ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺶ ، ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﺎ ﺑﺎﺵ ﺧﺎﻧﻮمی ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ
ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺶ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ :
” ﺍﯾﻦ ﻗﺒﺾ ﻭ ﺑﮕﯿﺮ، ﺑﺎﺑﺎ , ﻭﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﺮﻭ ﻋﮑﺴﻬﺎﯼﻣﻨﻢ ﺍﺯ ﺁﺗﻠﯿﻪ ﺑﮕﯿﺮ ”
ینی منو میگی ﺭ…ﯾ…ﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ،
ﻫﯽ ﺳﺮﺥ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ، ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺟﻤﻌﺶ ﮐﻨﻢ،ﮔﻔﺘﻢ :
” ﺩﺧﺘﺮﺗﻮﻥ ﻫﺴﺘﻦ ؟ ﻣﺎﺷﺎﻻ ﭼﻘﺪ ﺣﺎﻟﺖ ﭼﺸﻤﺎ ﻭ ﻓﺮﻡ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ”
اونم با صدای خیلی آرومو ریلکس گفت : ﺍﻻﻥ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﮐﺮﺩﻧﻮ ﺑﻬﺖ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻡ
من :-SSSSSS
باباهه:|
دختره:|
مَـــــــــــــ ــــــــــــــ ـ ــــــله…؟!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تلفن جواب دادن منشى های ایرانی ..!
:))))))
خوده خودشه :)))) جان من عیر از اینه ؟؟؟؟
مـــــَــــــــــــــــــــله ؟؟؟ بفرمائید
:)))
خخخخخ
(●̮̮̃•̃)
/█\
یارو نشسته بغل دستم
کف دستش میخاره میگه پول داره میاد …
گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن …
کفه پاش میخاره میگه پول داره میره …
خو لااااامصب میکروب همه جاتو گرفته کصصصصصصاافت بلند شو برو حمووووم خودت و بشور
اصلا ۱%به ذهنش نمیرسه که حموم بره شاید درست شه
***
الان داداشم زد شیشه ادکلونو شیکوند با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه )
تو کف مدیریت بحرانشم
(●̮̮̃•̃)
از بس این وانتیا تو کوچه رفتن رو مغــز مـــا
به جانِ خودم الان بچه پسر عمم حدود دوسالشه به حرف اومده جای اینکه بگه : بابا و مامان !
میگه : سبزی قرمه .. خیار سالادی .. هندونه …دمپایی کهنه..نون خشک بدو بیــا !
یــَـنــــی مــُـخ مارو تیلیت کرده نفـله
دختره پست گذاشته
” درد زایمان خیلی زیاده ” :)) :)) :))
پسره کامنت گذاشته
دیگه کار از زیر ابروو برداشتن گذشته !!!
به مامانم میگم :
امروز حالم خوب نیست, خیلی بی حالم…
.
.
.
.
.
.
مامانم میگه: تو همیشه حال نداری,
موز خریدم، شد دونه ای ۷۰۰تومن!
اگه وزن پوستش رو ضربدر۷۰۰ تومن کنیم و تقسیم بر وزن کل موز کنیم، قیمت پوستش
میشه ۲۷۵ تومن!.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۱۰ تا ۲۷۵ تومن به عبارتی میکنه ۲۷۵۰ هزار تومن
.
.
.
هیچی دیگه ، بفرمائید پوست موز ؟؟
میگن خیلی خاصیت داره واسه پوستم خیلی مفیده :))))
ﺗﻮ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ :
ﭘﺴﺮ :ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺍﻱ ﮐﺎﺵ ﺍﻻﻥ ﭘﻴﺸﻢ ﺑﻮﺩﻱ ﺑﻐﻠﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﺧﺘﺮ : ﻭﺍﻱ ﺍﺭﻩ ﻋﺰﻳﺰﻡ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺳﺮ ﻗﺮﺍﺭ :
ﭘﺴﺮ :ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺣﺎﻻ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻳﻢ ﺑﻴﺎ ﺑﻐﻠﻢ
ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﻪ ابلفضل ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﺰﻧﻲ ﺟﻴﻎ ﻣﻴﺰﻧﻢ |:
آقا یه فوووش جدیدی اومده فقت یه عمه ها میگن امرو مامانم جلو من به عمم گف اشک شوق تو چشاش جم شد
.
.
.
.
تف تو روحه برادر زادت
:-SSSS
آاقا بترسید از این روزا
.
اوضاع داره خراب میشه